جدول جو
جدول جو

معنی مطرود کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مطرود کردن
کنارگذاشتن، طرد کردن، راندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پدرود کردن
تصویر پدرود کردن
خداحافظی کردن وداع کردن ترک کردن بدرود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آورود کردن
تصویر آورود کردن
آورید کردن ارودکردن روده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدرود کردن
تصویر بدرود کردن
وداع گفتن ترک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجروح کردن
تصویر مجروح کردن
خسته کردن، زخم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
اپخشاییدن زینیتن ز بهراندن بی بهره کردن محروم داشتن: ز سرو قد دلجویت مکن محروم چشمم را باین سرچشمه اش منشان که خوش آبی روان دارد. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
گرم کردن، گرم مزاج کردن: و آتش لعل او به دی نه شگفت گر مزاج هوا کند محرور. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
مولیده کردن، بازگردانیدن بازگردانیدن، رد کردن طرد کردن، در امتحان قبول نکردن
فرهنگ لغت هوشیار
ور انداختن، کهنه کردن فرسودن، ناپدید کردن کهنه کردن، فرسوده ساختن، ناپدید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرطوب کردن
تصویر مرطوب کردن
نم زدن تر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغرور کردن
تصویر مغرور کردن
فریب دادن، خود خواه کردن گول زدن فریفتن، متکبر کردن: (الا ای یوسف مصری، که کردت سلطنت - پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی ک) (حافظ. 307)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفروز کردن
تصویر مفروز کردن
پخشیده کردن، جدا کردن جدا کردن، تحدید حدود کردن (ملک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرون کردن
تصویر مقرون کردن
نزدیک کردن بهم پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروب کردن
تصویر مشروب کردن
((~. کَ دَ))
آب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محدود کردن
تصویر محدود کردن
در تنگنا گذاشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرطوب کردن
تصویر مرطوب کردن
Dampen, Moisten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مسدود کردن
تصویر مسدود کردن
Barricade, Block
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محروم کردن
تصویر محروم کردن
Deprive, Dispossess, Disqualify, Exclude, Relegate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محدود کردن
تصویر محدود کردن
Confine, Constrict, Curb, Hamper, Limit, Restrain, Restrict, Stunt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرطوب کردن
تصویر مرطوب کردن
увлажнять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مسدود کردن
تصویر مسدود کردن
баррикадировать , блокировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از محدود کردن
تصویر محدود کردن
ограничивать , сужать , сдерживать , препятствовать , задерживать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مرطوب کردن
تصویر مرطوب کردن
nawilżać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مسدود کردن
تصویر مسدود کردن
barrikadować, blokować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محدود کردن
تصویر محدود کردن
ograniczać, zwężać, powstrzymywać, utrudniać, hamować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محروم کردن
تصویر محروم کردن
pozbawić, pozbawiać, zdyskwalifikować, wykluczać, relegować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محدود کردن
تصویر محدود کردن
einschränken, einengen, bremsen, behindern, begrenzen, zurückhalten, hemmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محروم کردن
تصویر محروم کردن
entziehen, enteignen, disqualifizieren, ausschließen, relegieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرطوب کردن
تصویر مرطوب کردن
dämpfen, befeuchten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مسدود کردن
تصویر مسدود کردن
verbarrikadieren, blockieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرطوب کردن
تصویر مرطوب کردن
umedecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مسدود کردن
تصویر مسدود کردن
barricadar, bloquear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محدود کردن
تصویر محدود کردن
confinar, constritar, conter, dificultar, limitar, restringir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محروم کردن
تصویر محروم کردن
privar, desapossar, desqualificar, excluir, relegar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محروم کردن
تصویر محروم کردن
лишать , лишать , дисквалифицировать , исключать , понижать
دیکشنری فارسی به روسی